کتاب قدرت شروع ناقص اثر جیمز کلیر نشر میلکان
پیشرفت معمولاً در پس راهحلهای کسلکننده و آگاهیهای کنارگذاشتهشده پنهان میشود. شما به اطلاعات بیشتری نیاز ندارید، به راهبرد بهتر هم نیاز ندارید، فقط باید راهحلی را که پیشتر جواب داده است بیشتر انجام دهید.
بهترین اتفاق ممکن برای ایدههای بد این است که فراموش شوند. بهترین اتفاق ممکن برای ایدهای خوب این است که به اشتراک گذاشته شود. این موضوع مرا به یاد گفتهٔ تایلر کاوئن میاندازد: «کمترین زمان ممکن را برای این صرف کنید که بگویید چرا افراد اشتباه میکنند.» ایدههای خوب را تغذیه کنید و اجازه دهید ایدههای بد از گرسنگی بمیرند.
زیاد کتابخواندن منافع بیشماری دارد، اما از دید من شاید مهمترین فایدهاش این باشد که خواندن یک کتاب خوب میتواند راهی جدید برای تفسیر تجربیات گذشته در اختیار شما قرار دهد. هر گاه مطلب جدیدی یاد میگیرید، مغزتان مثل نرمافزار همهٔ دادههای قدیمی را بر مبنای اطلاعات جدید بهروزرسانی میکند. شما میتوانید از لحظات پیشین زندگی خود درسهای جدیدی بگیرید.
قانون بیستهشتاد در زندگی شخصی و کاری کمک میکند «اندکهای حیاتی و بسیارهای غیرضروری» را از هم تفکیک کنید. مثلاً صاحبان کسبوکار ممکن است پی برده باشند که بخش عمدهٔ درآمدشان از تعداد انگشتشماری از مشتریان مهم به دست آمده است. اینجا قانون بیستهشتاد پیشنهاد میکند که بهترین اقدام تمرکز بر سرویسدهی به همین تعداد اندک از مشتریان، یافتن مشابه آنها و توقف خدمترسانی به بقیهٔ مشتریان یا حذف تدریجی بقیهٔ مشتریان کمسودده است.
این راهبرد در تمرین به روش معکوس ریشهٔ بسیاری از مشکلات را به شما نشان میدهد. ممکن است بخش عمدهٔ شکایات شما از تعداد اندکی از مشتریان سختگیرتان باشد. در چنین وضعیتی، پیشنهاد قانون بیستهشتاد حذف این دسته از مشتریان و خلاصی از خواستههای بیپایان آنها است.
قانون بیستهشتاد نوعی جُودو برای زندگی شخصی و کاری است. با یافتن نقطهٔ مناسب برای اعمال فشار، میتوانید با تلاش کمتر به نتایج بیشتری برسید.
این راهبرد عالی است و من بارها از آن استفاده کردهام. البته نقاط ضعفی هم دارد که اغلب نادیده گرفته میشود. برای درک این ضعفها به داستانمان، آدری هپبورن، برمیگردیم.
همهی ایدههای بزرگ کموبیش فرایند خلاقانهی یکسانی را پشت سر میگذارند و در اینجا میخواهیم طرز کار این فرایند را شرح دهیم. فهم این موضوع مهم است، زیرا تفکر خلاقانه مهمترین مهارت ممکن برای هر کس است. تقریباً برای هر مشکلی در کار یا زندگی خود میتوانید از راهکارهای نوآورانه، تفکر جانبی و ایدههای خلاق کمک بگیرید.
هر کس میتواند با استفاده از این پنج گام یاد بگیرد چگونه خلاق شود. البته این بدان معنا نیست که خلاقبودن کار سادهای است. کشف خلاقیت درونی به شجاعت و ممارست فراوان نیاز دارد. بااینحال، رویکردی پنج مرحلهای که بعدتر دربارهی آن خواهید خواند، کمک میکند ابهامات این مسیر زدوده شود و در مسیری روشن برای کسب تفکر نوآور گام بردارید. برای توضیح کارکرد این فرایند بگذارید داستان کوتاهی تعریف کنم.
مشکلی که به راهکار خلاقانه نیاز داشت: در دههی 1870 روزنامهها و چاپخانهها با مشکل خاص و پرهزینهای روبهرو بودند. در آن زمان عکاسی کار جدید و جذابی بود. خوانندهها دوست داشتند تصاویر بیشتری ببینند، ولی کسی نمیدانست چطور با هزینهی کم و سرعت زیاد عکس چاپ کند.
مثلاً اگر روزنامهای میخواست عکسی چاپ کند، باید یک نفر را برای این کار استخدام میکرد که به صورت دستی تصاویر را یکبهیک روی صفحات فلزی حک کند. از این صفحات برای چاپ تصویر روی کاغذ استفاده میشد، اما آنها بعد از چند بار استفاده میشکستند. پیداست که این فرایند هزینهبر و وقتگیر بود.
فردریک یوجین آیوز کسی بود که برای این مشکل راهکار ارائه کرد. او به مسیر شغلی خود تا رسیدن به شخصیت ممتاز در حیطهی عکاسی و ثبت هفتاد اختراع در طول دوران کاریاش ادامه داد. داستان خلاقیت و نوآوری او که اندکی بعد آن را خواهم گفت مثال خوبی برای درک پنج مرحلهی اصلی فرایند خلاقانه است.
دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.